۱۲.۲۸.۱۳۹۴

از لا به لای تاریخ ( 20 )




در آن زمان یکی از رجال درباری بنام میرزا عبدالله محقق الدوله که اهل خراسان بود و بتازگی از آن استان بعنوان نماینده مجلس شورای ملی انتخاب شده بود و نیز از قبل در زمانی که مصدق السلطنه در خراسان سمت مستوفی اول را دارا بود و در حق ایشان هم بزرگواریهائی کرده بودند و با داشتن روابط خانوادگی که موجود بود  و در ضمن از طرف محمد علی سلطان ایشان بعنوان رئیس کادر اداری به عضویت جامع آدمیت ( در باره این جامع در قسمتهای دیگر نوشتار خواهد شد) در آمده بود و در مبارزات پنهانی بر علیه اتابک فعالیت مینمود و شاخه ای از فرقه فراماسونری بود و در ضمن معاونت آن مدرسه سیاسی را نیز بعهده داشت، بنا بر همه این تفاصیل بود که مصدق توانسته بود کلیه کتابهای آن مدرسه را بدست آورده و در ضمن بانفوذ دائی گرام ایشان فرمانفرما که در آنزمان وزارت عدلیه را دراختیار داشت ومخصوصا ابوالفتح حشمت الدوله  توانسته بود عده ای از استادان این مدرسه را استخدام نموده و بوسیله آنها مواد درسی مدرسه را در خانه بخواند او با این خیال که بطور حتم دیپلم این مدرسه رادر جیب دارد ولی با کمال تاسف و بخت بد مصدق السلطنه میرزا محمد فروغی ذکاءالملک از سال تحصیلی۷/۱۲۸۶ شمسی مطابق با ۱۹۰۷۸ترسائی به ریاست مدرسه علوم سیاسی انتخاب شد ،ولی با این حال ایشان با خیال راحت به ادامه خواندن دروس ادامه میدهد ولی ابتدا در موقع نام نویسی برای دادن امتحانات مربوطه با مخالفت شدید فروغی مواجه میشود و اجازه شرکت به او داده نمی شود و این خود سبب دشمنی بسیار شدیدی میشود و در هر زمانیکه میرزا محمد خان میتوانست نسبتهای ناروا و دروغی به فروغی میداد .
قسمتی از نوشتار مصدق السلطنه را عینا از نوشته های مصدق السلطنه تحت عنوان تحصیلات من در ایران  برای شما  خوانندگان عزیز درج میکنیم .
از آن ببعد از معاشرت با اشخاص خوداری کردم و در خانه منزوی شدم (منظور از منزوی شدن در خانه ، عبارت از کناره گیری از مستوفی گری نبوده ، زیرا که مستوفیان اول تمام اسناد مالی مملکت را جزو اموال خو دانسته و همه را در خانه خود نگاهداری کرده وبهیچکس اجازه آنرا نمی دادند که حتی نظری به آنها بیاندازد  . بنا بر این بالاجبار در موقع حسابرسی می بایستی در همان مکان بجای دیوان استیفاء حسابرسی کرده وبه امور مراجعه کنندگان میرسیدند و با این نوشتار میرزا محمد خان سعی کرده و خواسته  گفتاری از فعالیتهای سیاسی خود حرفی بمیان نیاورد و شاید خواسته که این فعالیتهای مضره را کتمان نماید و باین ترتیب خواسته وانمود نماید که در این زمان فقط بفکر کارهای رسومی و درس خواندن در مدرسه بوده است )چون از بیکاری بمن بد میگذشت و مدرسه سیاسی هم در آن  تازه دایر شده بود ، می خواستم در آن مدرسه تحصیل کنم و لی ازاین نظر که یک مستخدم دولت پس از سالها کار و خدمت نمی توانست در اعداد محصلین در آید وسایل تحصیلی خود را در حدود برنامه آن مدرسه در خانه تهیه کردم و ایامی را که با استادان گرامی شادروانان شیخ محمد علی کاشانی، میرزا عبدالرزاق بغایری، میرزا غلامحسین خان رهنما و میرزا جواد خان قریب دیپلمه مدرسه سیاسی و ناظم مدرسه آلمانی گذرانیدم فراموش نمیکنم و خود را مرهون الطافشان میدانم. در آن وقت هیچ چیز برایم اهمیت نداشت جزء اینکه هر روز قدری بر معلومات خود بیفزایم .
خاطرات و تالمات مصدق همان صفحات ۵۴ و ۵۵ .
بعد از اینکه مصدق السلطنه از گرفتن دیپلم از مدرسه سیاسی مایوس میشود دیگر جای تامل نداشته زیرا میدیده افراد دیگر بمسندهای بالامیرسند و ایشان از معرکه کلی عقب مانده بنا براین بر شدت فعالیتهای سیاسی خود افزوده و در جرگه مخالفان مشروطه درآمده و بطوریک می بینیم حضرت عجل نماینده مخصوص فرمانفرما دائی عزیزش بوده و ایشانند که مامور پرداخت قسمت مهمی از مخارج مربوط به اجرای توطئه قتل اتابک اعظم را بعهده و خودش نیز فعالانه در این امر شرکت داشته است و حتی او بعضی از افراد اجرا کننده را اجیر کرده و بدین ترتیب نقش مهمی در قتل اتابک داشته است .
مصدق پس از بثمر رسیدن توطئه اش درباره اتابک فورا طبق روال همیشگی اش ارتباط خود را با اجراکنندگان قطع کرده و ارتباطش را بی اثر قلم داد نموده است .
خاطرات و تالمات مصدق به کوشش ایرج افشار صفحه ۵۴ .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر